گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد دوازدهم
سوره چهل و هشتم (فتح) ...



ص : 139
اشاره
این سوره مبارکه مدنی است.
عدد آیات: بیست و نه آیه.
عدد کلمات: پانصد و شصت کلمه.
عدد حروف: دو هزار و چهار صد و سی و هشت حرف.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده فرمود: حصنوا اموالکم و نسائکم و ما
قلعه کنید مال و زنان و آنچه دارید و در تصرف شماست به قرائت سوره :«1» ملکت ایمانکم من التلف بقرائۀ انا فتحنا لک فتحا مبینا
انا فتحنا.
و بدانید هر که بر قرائت این سوره مداومت نماید، منادي ندا کند بر وجهی که همه اهل عرصات بشنوند که اي بنده، تو از جمله
بندگان خالص منی، پس به ملائکه امر فرماید او را به بندگان خالص و صالح ملحق سازید و در بهشت نعیم ساکن گردانید و او را
از شراب رحیق که به کافور مختوم باشد بچشانید (با تذکرات سابقه).
صفحه 107 از 314
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال (بیروت، 1403 ق)، ص 144 )
ص: 140
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 1] ... ص : 140
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً ( 1
إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً: بدرستی که ما فتح کردیم و گشودیم براي تو فتحی روشن و گشودنی هویدا. علما را در این فتح اقوالی
است: 1- فتح مکه معظمه. 2- فتح خیبر. 3- ظفر و نصرت حضرت بر جمیع دشمنان به حجج باهره و معجزات ظاهره و اعلاي کلمه
اسلام. 4- مراد فتح صلح حدیبیه است که مقدمه فتح مکه است.
خلاصه واقعه: سال ششم هجرت، حضرت در خواب دید که با جمعی از اصحاب به طواف مکه معظمه رفتهاند. اصحاب تصور
کردند در همین سال واقع شود. حضرت روز دوشنبه غره ذي قعده آن سال از مدینه بیرون و به عمره احرام گرفت، هفتاد شتر براي
هدي همراه با اکثر صحابه، چون به حدیبیه نزول نمودند خبر به مشرکان رسید، به منع حضرت اتفاق کردند. از طرف آنها جمعی
براي کشف حال خدمت حضرت، و معلوم شد حضرت براي زیارت آمده نه حرب، با این وصف قریش به حمیت و عصبیت راضی
نشدند و اراده قتال کردند بدین سبب بیعۀ الرضوان واقع شد. کفار از بیعت خائف، و کسی را خدمت حضرت و صلح کردند و
صلحنامه نوشتند که تا ده سال میان اهل اسلام و مشرکان قریش جنگ نباشد و مسلمانان سال آینده عمره بجاي آرند. اصحاب
محزون شدند، حتی عمر به حضرت گفت: آیا نفرمودي اینکه داخل مسجد الحرام شویم! حضرت فرمود: آیا همین سال وعده دادم،
من گفتم خدا وعده داده فتح مکه نمایم و سعی و طواف بجاي آرم. پس زیاد گفتگو نمودند، حضرت فرمود: اگر صلح قبول
نمیکنید قریش مستعد حرب باشند، حمله نمودند شکست خوردند و به طرف پیغمبر آمدند، حضرت فرمود: یا علی بگیر شمشیر را
و حمله نما.
امیر المؤمنین علیه السّلام با شمشیر حمله به قریش، چون امیر المؤمنین را مشاهده نمودند قریش برگشتند، اصحاب خجالتزده
خدمت حضرت و بفرمود تا همان
ص: 141
جا محلّ شدند و قربانی کردند و بیست روز در حدیبیه توقف شبی این سوره نازل شد، لذا بعضی تفسیر آیه بر این وجه نمودهاند
که ما حکم کردیم براي تو حکمی ظاهر و هویدا که آن صلح با قریش است و در حقیقت این صلح مقدمه فتح شد.
سالم بن ابی جعد گوید از جابر پرسیدیم از عده در حدیبیه، گفت: قریب هزار و پانصد نفر و تشنگی بر ما غالب شد حضرت دست
مبارك در ظرفی گذاشته آب جاري و همه سیراب شدیم.
تتمه: از شعبی نقل است که بعد از نزول این آیه، آیات عظیمه و علامات غریبه به فعل آمد: 1- صلح حدیبیه. 2- بیرون آمدن آب
- از چاه حدیبیه. 3
فتح مکه. 4- فتح خیبر. 5- ظفر اهل روم به فارس و اهل کتاب به مشرکان.
-6 وعده مغفرت که علت فتح است به اعتبار مسببیت آن از جهاد- یعنی فتح از حیث آنکه متفرع بر مشقت جهاد که مستلزم دفع
شرك و ترفع اسلام است سبب آن شد که:
صفحه 108 از 314
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 2] ... ص : 141
( لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً ( 2
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ: تا بیامرزد خدا، ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ.
تفسیر این آیه محتاج به بیان مقدمه است:
مقدمه: عصمت انبیاء: برهان عقلی قائم است به اینکه پیغمبران از اول عمر تا آخر معصوم میباشند یعنی گناه صغیره و کبیره و خطا
و سهو و نسیان از ایشان صادر نگردد، زیرا حصول غرض الهی از بعثت انبیاء موقوف است به عصمت ایشان، پس اگر معصوم
نباشند نقض غرض سبحانی لازم آید، لکن نقض غرض الهی ممتنع است نتیجه دهد پس عصمت انبیاء واجب باشد. و چون عصمت
ثابت شد، محقق گردد هر شخصی که نبوتش ثابت شود جزم حاصل شود که
ص: 142
معصوم است پس طریق علم بتحقیق عصمت در نبی، نبوت او خواهد بود.
بنابراین مطابق مذهب حق آیه شریفه به یکی از وجوه بیان میشود:
: وجه 1
آنکه خدا بیامرزد گناهان امت تو را آنچه پیش از این زمان واقع شده و آنچه بعد از این زمان واقع شود به شفاعت تو، و بنابراین
اضافه گناه به آن حضرت به جهت شدت انتساب و ارتباط امت است به آن حضرت و مؤید این وجه است:
تفسیر برهان 1- عمر بن یزید از حضرت صادق علیه السّلام از این آیه سؤال نماید، حضرت فرماید: ما کان له ذنب و لا هم بذنب و
نبود براي رسول خدا هیچ گناهی و هیچ قصد گناهی ننمود، و لکن خداي تعالی حمل :«1» لکن اللّه حمله ذنوب شیعته ثم غفرها له
نمود بر او گناه شیعیان او را پس آمرزید آن را.
-2 مفضل بن عمر معنی این آیه را سؤال نماید، حضرت فرمود: و اللّه ما کان له ذنب و لکنّ اللّه ضمن له ان یغفر ذنوب شیعۀ علیّ
به خدا سوگند رسول خدا را هیچ گناهی نبود و هرگز از او گناهی صادر نشد، و لکن خدا ضامن :«2» ما تقدّم من ذنبهم و ما تاخّر
شد براي او که بیامرزد گناهان شیعیان علی علیه السّلام را آنچه مقدم شده و آنچه متاخر واقع شده.
-3 از حضرت رضا علیه السّلام سؤال شد از این آیه، فرمود: اي ذنب کان لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله متقدما او متأخرا و انما
یعنی چه گناه براي رسول خدا بود متقدم یا :«3» حمله اللّه ذنوب شیعۀ علی علیه السّلام من مضی منهم و من بقی منهم ثم غفرها له
متأخر، و جز این نیست خدا تحمیل نمود گناهان شیعه علی علیه السّلام را کسانی که گذشته و کسانی که باقی هستند از ایشان، پس
آمرزید آن را.
: وجه 2
فرماید که (ذنب) مصدر و اضافه «4» علم الهدي رضوان اللّه علیه در تنزیه الانبیاء
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، سید هاشم بحرانی، ج 4 ص 195 روایت 6 )
. 2) مجمع البیان طبرسی، ج 5 ص 110 )
. 3) تفسیر برهان ج 4 ص 195 روایت 8 )
. 4) تنزیه الانبیاء (منثورات الرضی- قم) ص 117 )
ص: 143
صفحه 109 از 314
مصدر به فاعل و مفعول هر دو جایز است، و در این مقام اضافه آن به مفعول است، و معنی آنکه: خدا بپوشاند گناهان اهل مکه را
که به تو بجا میآورند از اخراج تو از دیار خود و آزار رسانیدن تو بعد از اخراج از منع کردن و مسدود ساختن تو را از زیارت کعبه
معظمه. و بنابراین تأویل مغفرت به معنی ازاله و نسخ احکام و تدابیر دشمنان او، پس معنی آنکه صلح حدیبیه و فتح مکه به جهت
آنست که بپوشاند و زایل گرداند خدا براي تو افعال شنیعه و اعمال قبیحه اهل مکه که نسبت به تو ظاهر ساختند از اخراج و سد و
منع و ایذا و آزار تو و انواع مکاید، و لذا مغفرت را جزاي جهاد و فتح گردانیده و از اینجا معلوم شود که مراد به تقدم و ذنوب افعال
قبیح اهل مکه است که پیش از فتح مکه و بعد از آن نسبت به آن حضرت و اهل اسلام بجاي میآورند.
وجه 3: بیامرزد خدا آنچه مقدم شد از گناه ابو ین تو آدم و حوا به برکت تو و آنچه متأخر شد از گناه امت تو به دعوت (و مراد
گناه آدم علیه السّلام ترك اولی باشد چنانچه سابقا بیان شد).
وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ: و تمام گرداند به فضل عمیم خود نعمت خود را بر تو در دنیا به نصرت بر اعدا و فتح بلاد و اعلاي امر و بقاي
شرع تو و ضم نبوت به سلطنت و غلبه دین اسلام بر سایر ملل، و در آخرت به اعطاي مقام محمود و رفعت رتبت و شفاعت در حق
امت. وَ یَهْدِیَکَ صِ راطاً مُسْتَقِیماً: و بنماید تو را راه راست در تبلیغ رسالت و اقامه مراسم ریاست، یا ثابت دارد تو را به راهی که
مؤدي باشد به محبت.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 3] ... ص : 143
( وَ یَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً ( 3
وَ یَنْصُ رَكَ اللَّهُ نَصْ راً عَزِیزاً: و یاري فرماید تو را خدا نصرتی که در آن عزت و غلبه باشد، یا نصرتی که منصور به آن عزیز شود. و
مراد آنکه خدا تو را به سبب آن نصرت غالب و قاهر گرداند بر همه مردمان، تو را اعظم ملوك و ملت و سلاطین سازد و دین تو را
عزیزترین ادیان گرداند بر وجهی که هیچ جباري و اهل ملتی نتواند که با تو لاف برابري زند چه جاي آنکه بر تو غالب شود در
ص: 144
جلالت و عظمت.
نکته: چون مغفرت گناهان و نصرت بر دشمنان، مقصد اصلی و مطلب اعلا است نزد اهل ایمان به جهت دلالت صریح این هر دو بر
عزّ هر دو جهان و تضمن تمامیت نعمت و هدایت در آن، لذا در این هر دو تصریح فاعل و در غیر آن اکتفا به ضمیر فرمود.
چون بعضی از اصحاب در فتح متردد بودند چنانچه از موسی عقبه مروي است که در مراجعت از حدیبیه شخصی گفت این چه فتح
است که ما را از بیت الحرام منع کردند. این خبر به حضرت رسید فرمود: بئس الکلام هذا بل هو اعظم الفتوح: بد سخنی است این
مرد گفت، نه چنان است که او گوید بلکه این فتح بزرگترین فتحهاست، چه مشرکان از شوکت خود تنزل نموده در طریق
لذا حق تعالی فرمود: «1» صلحجوئی درآمدند و از روي عجز و افتادگی از طلب امان نمودند
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 4] ... ص : 144
( هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّکِینَۀَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً ( 4
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّکِینَۀَ: ذات یگانه خدا آن ذاتی است که نازل نمود چیزي که موجب سکون و ثبات بود، فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ: در
دلهاي مؤمنین، و آن ادله و حجج بینه بود که مستلزم بصیرت ایشان بود در امر فتح و نصرت و سبب آرمیدن نفوس ایشان شد. این
مخصوص اهل ایمان بود، اما غیر ایشان مضطرب و متزلزل بودند. نزد بعضی مراد به سکینه علامات نصرت مؤمنان است
__________________________________________________
صفحه 110 از 314
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 363 )
ص: 145
بر اعدا که موجب ثبات قدم ایشان شد در جهاد. لِیَزْدادُوا إِیماناً: تا زیاد کنند مؤمنان، مَعَ إِیمانِهِمْ: با ایمان خود، یعنی به جهت
رسوخ عقیده و اطمینان نفس زیاد کنند یقین خود را با یقین دیگر در حین مشاهده آنچه موعود شده بودند از فتوح متعاقبه و علو
کلمه اسلام و غلبه بر مشرکان. یا بیفزایند ایمان خود را که به اصول دین داشتند با ایمان به فروع.
ابن عباس نقل نموده (اول ما اتاهم به النبی التوحید فلما امنوا باللّه وحده انزل الصلوة و الزکوة ثم الحج ثم الجهاد ثم ولایۀ علی بن
أبی طالب علیه السّلام فازدادوا ایمانا الی ایمانهم و اتموه بولایۀ علی بن أبی طالب علیه السّلام): اول چیزي که پیغمبر با امّت خود
آورد توحید بود، چون به یگانگی خدا ایمان آوردند ایشان را به نماز و زکات امر نمود، چون به آن تصدیق کردند حج و جهاد بر
آنها واجب گردانید، بعد از آن ایشان را امر به ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام، پس زیاد نمودند ایمان خود را و تکمیل
.«1» نمودند آن را به ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام
چون طباع از امور شاقه منزجرند خصوصا امر جهاد که متضمن مشقت بسیار میباشد، لذا حق تعالی تحریص ایشان فرماید که: وَ لِلَّهِ
جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و مر خداي راست لشگرهاي آسمانها و زمینها از ملائکه و جن و انس بلکه حیوانات و حشرات حتی
عناصر اربعه از باد و خاك و آب و آتش.
پس اي اهل ایمان به نصرت الهی وثوق پیدا نموده قدم در راه مجاهده نهید که هر که لشگر آسمان و زمین در تحت فرمان او باشد
اولیاي خود را در وقت محاربه با اعدا وانگذارد بلکه اگر مصلحت و حکمت او اقتضا کند اهل آسمان و زمین را به مدد ایشان
فرستد، چنانچه در روز بدر ملائکه را به معاونت ایشان فرستاد. و حکمت در آنکه همه کفار را بدون وسیله حرب مستأصل نساخت،
به جهت علم الهی به خروج مؤمنان از اصلاب ایشان یا تعریض مجاهدان به ثواب بهشت است لذا فرماید: وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً: و
هست خداي تعالی دانا به مصالح بندگان، حکیم در آنچه فرمایند، یعنی همه افعال او بر وجه حکمت و
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح، ج 10 ص 206 )
ص: 146
صواب باشد و از جمله آن حکم به انزال سکینه در قلوب مؤمنان بوسیله صلح حدیبیه و وعده فتح مکه و غیر آن.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 5] ... ص : 146
( لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِیماً ( 5
لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ: تا داخل فرماید خدا مردان مؤمن و زنان مؤمنه را به جهت ثبات عقیده و معرفت این نعمت و
شکرگزاري، جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: بوستانها مملو اشجار که جاري شود از زیر درختان یا جلو منازل جویهاي آب، خالِدِینَ
فِیها: در حالتی که جاوید باشند در آن، وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: و براي اینکه بپوشاند از ایشان بدیهاي ایشان را و بر آن عقاب و
عتاب نفرماید، وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ: و هست این ادخال بهشت و پوشاندن گناهان نزد خداي تعالی، فَوْزاً عَظِیماً: رستگاري بزرگ و
ظفر جلیل القدر مر بندگان را که هیچ فوزي از این عظیمتر نیست که ایشان را از معاصی پاك و پاکیزه سازد و به روضه رضوان
داخل فرماید. بعضی از مفسرین لام در لیدخل را متعلق دانند به تدبیر که از منطوق للّه جنود السموات و الارض مفهوم میگردد یعنی
خدا مدبر جنود آسمان و زمین است، پس به حکمت یکبار بعضی را غالب گرداند و بار دیگر امر به مصالحه فرماید تا مؤمنان به
مصالحه و نصرت معرفت یافته و به شکرگزاري اشتغال و خدا بدان سبب ایشان را داخل بهشت و گناهان آنها مستور فرماید.
صفحه 111 از 314
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 6] ... ص : 146
وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ
( لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً ( 6
ص: 147
وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ: و عذاب فرماید مردان منافق و زنان منافقه را، وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ: و مردان مشرك و زنان
مشرکه را از اهل مکه، الظَّانِّینَ بِاللَّهِ: آنانکه گمان برند به خدا، ظَنَّ السَّوْءِ: گمان بد را که آن مظنه عدم نصرت او سبحانه است
رسول خود را بر اهل مکه و ظفر نیافتن اهل اسلام بر کفره و مقهور شدن آنان در حدیبیه، عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ: بر ایشان است گردش
بد، یعنی گمان بد که به مسلمانان برند به خود ایشان بازگشت کند و همه آنها مغلوب و مقهور و به هلاکت ابدي گرفتار شدند. وَ
غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ: و غضب فرمود خدا بر ایشان، وَ لَعَنَهُمْ: و براند و دور فرمود از رحمت خود ایشان را، وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ: و آماده
ساخت براي ایشان جهنم را، وَ ساءَتْ مَصِ یراً: و بد بازگشتنی است جهنم، زیرا هیچگونه آسایش و راحتی از عذاب در آن نخواهد
بود.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 7] ... ص : 147
( وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً ( 7
وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و مر خداي راست لشگرهاي آسمانها و زمینها، یعنی ماسواي او همه مسخر فرمان و ملوك اویند
مانند عساکر منقاد سردار خود باشند پس از انتقام کفار و اهل نفاق، عاجز نخواهد بود.
بیان: تکرار این جمله براي آنست که اول متصل به ذکر مؤمنان به جهت وعده آنان به فتح تا به نصرت الهی موثق و مطمئن باشند،
و اعاده آن در ثانی به احوال مشرکان و منافقان، به جهت وعید آنان تا از عقوبت ربانی ترسان شده
ص: 148
توبه نمایند و لذا اینجا اثبات صفت عزت نموده در مقام صفت علم و فرمود: وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً: و هست خداي غالب در قهر و
انتقام خود از اعداء، دانا به حکمت و مصالح در آنچه کند و فرماید، چه جمیع افعال سبحانی معلل به غرض و فایدهاي راجع به
بندگان است.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 8] ... ص : 148
( إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً ( 8
بعد از آن خطاب به حضرت رسالت فرماید:
إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً: بدرستی که ما فرستادیم تو را اي پیغمبر بر جمیع عالمیان تا قیامت در حالتی که گواه باشی بر آنچه از امت تو
صادر میشود از ایمان و کفر و طاعت و معصیت و شاهد باشی به تبلیغ رسالت، وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً:
و در حالتی که مژده دهنده به مرتبه عظیم در روضه خلد برین، آنان را که در اوامر و نواهی، اطاعت قول تو نمودهاند و ترساننده به
عذاب الیم و درکه جحیم کسانی را که نافرمانی تو نموده و اقوال تو را قبول نکردهاند.
و این ارسال و بشارت و انذار،
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 9] ... ص : 148
صفحه 112 از 314
( لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا ( 9
لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ: براي آنست که تصدیق کنید اي بندگان به خدا و رسول، یعنی وحدانیت خدا و حقانیت رسول، وَ تُعَزِّرُوهُ: و
نصرت کنید پیغمبر را و تقویت نمائید دین او را به تمام جهات از دست و زبان و مال و جان، وَ تُوَقِّرُوهُ: و بزرگ دارید فرمان او را،
یعنی اطاعت امر او را نمائید و عظمت در باره اوامر و نواهی او قائل شوید، وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا: و به پاکی و
ص: 149
پاکیزگی یاد کنید او را، یعنی نماز بگذارید براي او در صبح و شام، یا تنزیه نماید ذات کبریائی را از اوصاف نالایق بر سبیل دوام.
ابن عباس نقل نموده که مراد نماز صبح و ظهر و عصر، و نزد بعضی صبح و عشائین است.
تبصره: آیه شریفه دال است بر تعظیم و توقیر حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و اله، زیرا جلالت شأن آن وجود مقدس به مرتبهاي
است که فوق عالم امکان و علت غائی ماسوا و رهنماي کل بشر از وادي ضلالت به شاهراه سعادت و خاتم النبیین است، بنابراین
حرمت نبی و توقیر و تعظیم آن حضرت لازم است نسبت به نام شریف او و حدیث او و سنت او و شنیدن اسم او و سیرت او و معامله
با اهل بیت او، تمام داخل است در پاس احترام و توقیر و تعظیم آن سرور.
شأن نزول: پس از منع کفار حضرت را از دخول مسجد الحرام، حضرت، اصحاب را در زیر درخت جمع و ایشان را به تجدید بیعت
امر نمود، اصحاب به رغبتی تمام دست بر دست پیغمبر نهاده بیعت کردند که تا زمان موت پیروي نمایند و مخالفت نکنند، و به
جهت کمال رغبت ایشان بود که این بیعت مسمی شد به بیعۀ الرضوان و آیه شریفه نازل شد:
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 10 ] ... ص : 149
إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً
( عَظِیماً ( 10
إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ: بدرستی که آنانکه بیعت میکنند با تو در این مکان، إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ: جز این نیست که بیعت میکنند با خدا،
چه مقصود ایشان از این بیعت رضاي او سبحانه است دیگر آنکه به حکم (و من یطع الرّسول فقد اطاع اللّه) طاعت پیغمبر همان
طاعت خدا، پس بیعت با او در حکم بیعت با خدا باشد، و لذا بر طریق تأکید فرماید: یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ: دست پیغمبر که
ص: 150
در حکم دست خداست، بر بالاي دست ایشان است. و چون ذات سبحانی منزه از جوارح و صفات اجسام باشد، پس غرض از این
کلام تقریر این معنی است که عقد میثاق با رسول خدا مانند عهد و میثاق است با خدا بدون تفاوت.
از حضرت رضا علیه السّلام مروي است که: کیفیت دست رسول بر بالاي دست ایشان به این وجه بود که ایشان دست دراز
.«1» کردندي و رسول دست ایشانرا بگرفتی و اخذ بیعت نمودي
جابر بن عبد اللّه انصاري نقل نموده که در حدیبیه هزار و چهار صد نفر بودیم، همه بیعت نمودیم مگر ابن قیس منافق که در زیر
.«2» شتر پنهان شد
نزد بعضی معنی آنکه قوت خدا در نصرت پیغمبر خود، فوق نصرت آنهاست مر او را، یعنی وثوق پیدا کن به نصرت خدا تو را نه به
نصرت آنها اگرچه بیعت نمودند با تو.
بعد به جهت تهدید ناکثین به عهد فرماید: فَمَنْ نَکَثَ: پس هر که بشکند عهد و بیعت را، فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ: پس جز این نیست
میشکند آن عهد را بر نفس خود، یعنی ضرر آن نقض عهد به خود او برگردد، چه در آخرت محروم از ثواب و گرفتار به عقاب
صفحه 113 از 314
باشد. وَ مَنْ أَوْفی و هر که وفا کند، بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ: به آنچه عهد کرده است بر آن با خداي تعالی و بر آن ثابت قدم شود،
فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً: پس زود باشد که عطا فرماید خدا او را مزدي بزرگ و ثوابی تمام که آن درجات عالیه بهشت است.
ابن عباس نقل نموده چون حضرت بر عزیمت مکه مصمم شد، اعرابی که در نواحی مدینه بودند بر موافقت ترغیب نمود که اگر
قریش منع از دخول مکه و کار به محاربه افتد مهیا باشند، پس احرام گرفته با قربانی حرکت تا بدانند قصد محاربه ندارد بلکه به
قصد عمره متوجه شود. اعراب از محاربه قریش ترسیده موافقت نکردند، پس هر یکی در آن تخلف نموده تعلل کردند، حق تعالی
اخبار فرمود که چون از این سفر مراجعت کنی و به مدینه آمدي.
__________________________________________________
368 . و نور الثقلین ج 5 ص 61 روایت 33 بنقل از ارشاد شیخ مفید. - 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 367 )
[...] . 2) تفسیر ابو الفتوح، ج 10 ص 209 )
ص: 151
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 11 ] ... ص : 151
سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَ غَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللَّهِ
( شَیْئاً إِنْ أَرادَ بِکُمْ ضَ  را أَوْ أَرادَ بِکُمْ نَفْعاً بَلْ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً ( 11
سَیَقُولُ لَکَ: زود باشد بگویند تو را، الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ: بازپس ماندگان از اعراب بادیه نشین، یعنی قبایل مذکوره زبان اعتذار
گشوده گویند:
شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا: مشغول ساخت ما را از موافقت با تو مالهاي ما و زنان و فرزندان ما، چه هیچکس نبود که قائم مقام ما شود به
حفظ مال و سرپرستی عیال و اولاد ما قیام نماید، از این جهت از خدمت تو محروم ماندیم. چون تخلف ما به سبب اعتذار بود نه بر
وجه اختیار، فَاسْتَغْفِرْ لَنا: پس طلب آمرزش نما براي ما از این تخلف.
حق تعالی از درونه آنها خبردار فرمود که: یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ: میگویند این متخلفان به زبانهاي خود، ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ: آنچه نیست
در دلهاي ایشان، یعنی این اعتذار ایشان زبانی است و طلب استغفار از ایشان نیز از روي حقیقت نیست بلکه به جهت شک و ضعف
عقیده به امر سبحانی است، چون حال بر این منوال است پس آنچه اعتذار گویند نفاق و دروغ باشد. قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ: بگو اي
پیغمبر در جواب عذر آنها، پس کیست که مالک شود از براي شما و تواند که رفع کند، مِنَ اللَّهِ شَیْئاً: از مشیت خدا چیزي را، إِنْ
أَرادَ بِکُمْ ضَ  را: اگر اراده نماید خدا به شما ضرري که عقوبت آخرت است یا قتل و خلل در مال و اولاد، أَوْ أَرادَ بِکُمْ نَفْعاً: یا اگر
خواهد به شما نفعی را که ثواب است به موافقت، یا ظفر و نصرت و محافظت اموال و اهالی. حاصل آنکه
ص: 152
اگر خدا اراده نفع یا ضرر داشته باشد به شما، هیچکس قادر نخواهد بود در دفع آن از شما، پس آمدن شما با من باعث ضرر
نمیشود و عدم آن موجب نفع شما نمیگردد، بنابراین عذر بیموقع فائده به شما نخواهد داشت. بَلْ کانَ اللَّهُ:
بلکه هست خدا، بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً: به آنچه میکنید آگاه، یعنی میداند که قصد شما از تخلف نه به جهت مشغول اموال و اهالی
است،
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 12 ] ... ص : 152
( بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلی أَهْلِیهِمْ أَبَداً وَ زُیِّنَ ذلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً ( 12
صفحه 114 از 314
بَلْ ظَنَنْتُمْ: بلکه به جهت آنست که گمان میبرید، أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ: آنکه هرگز باز نگردد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله، وَ
الْمُؤْمِنُونَ إِلی أَهْلِیهِمْ أَبَداً: و مراجعت نکنند مؤمنین بسوي اهالی خود به مدینه هرگز، یعنی مشرکان بر ایشان دست یابند و همه را
مستأصل سازند. وَ زُیِّنَ ذلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ: و آراسته شد یعنی شیطان زینت داد آن گمان را در قلبهاي شما که پیغمبر و اصحاب او
مستأصل خواهند شد، وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ: و گمان بردید گمان بد که دین خدا باطل شود و ملت اسلام از بین برود، وَ کُنْتُمْ قَوْماً
بُوراً: و گشتید شما بر این گمان بد گروهی هلاك شدگان نزد خدا، یعنی به سبب فساد عقیده و نیت بد، مشرفید بر هلاکت و
عقوبت و سخط سبحانی.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 13 ] ... ص : 152
( وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَعِیراً ( 13
ص: 153
بعد از آن تهدید و وعید فرماید:
وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ: و هر که ایمان نیاورد، بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ: به خداي یگانه و پیغمبر او و به قلب تصدیق ننماید، فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ: پس
بدرستی که ما مهیا ساختیم براي کفار، سَعِیراً: آتش افروخته و سوزان را.
تنبیه: آیه شریفه اشعار دارد به آنکه ایمان نداشتن به خدا و رسول به حق، موجب کفر و براي کفار آتش سوزان مهیاست. و دیگر
آنکه تلازم است میان ایمان رسول با ایمان به خدا، زیرا اگر ایمان به خدا باشد و لکن ایمان به پیغمبر او نباشد آن هم فایدهاي
نخواهد داشت.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 14 ] ... ص : 153
( وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً ( 14
بعد از آن براي تاکید قول مذکور فرماید:
وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و مر خداي راست بخاصه پادشاهی آسمانها و زمینها، یعنی تدبیر جمیع امور علوي و سفلی و زمام
ملکی همه آن در قبضه اقتدار او است، یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ: میآمرزد هر کسی را که بخواهد و شایسته باشد، وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ: و عذاب
فرماید به گناه هر که را خواهد و مستحق عقوبت است. و مقرر است که اراده و مشیت او سبحانه تابع حکمت او است، پس مغفرت
رحمت او سبحانه («1» او نسبت به تائب، و تعذیب او نسبت به مصر، به گناه خواهد بود. و چون به موجب (ان رحمتی سبقت غضبی
اعلی و اشمل است از غضب او، لذا بعد از این ایثار صفات رحمت فرماید بر صفت
__________________________________________________
و چنین آمده: سبقت رحمتی غضبی. « معراج » 1) اصول الکافی ج 1 ص 368 (ابواب التاریخ) ذیل روایت 13 )
ص: 154
غضب که: وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً: و هست خدا بسیار بسیار آمرزنده توبهکنندگان مهربان بر ایشان.
پس از مراجعت حضرت از حدیبیه، سال هفتم از هجرت در ماه محرم به غزوه خیبر توجه و به اصحاب وعده فتح و غنیمت داد و
فرمود: هر که در حدیبیه حاضر بوده در این غزوه همراه شوند و دیگران موافقت ننمایند. چون عازم شدند متخلفان به این قول مبدل
و متغیر به قصد ردّ امر الهی گفتند بگذارید ما در این حرب تابع شویم و با دشمنان محاربه نمائیم حق تعالی از آن اخبار فرمود:
صفحه 115 از 314
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 15 ] ... ص : 154
سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلی مَغانِمَ لِتَأْخُ ذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا کَ ذلِکُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ
( فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلاَّ قَلِیلًا ( 15
سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ: زود باشد که بگویند تخلف کنندگان از حدیبیه، إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلی مَغانِمَ: زمانی که بروید بسوي غنیمتهاي خیبر،
لِتَأْخُ ذُوها: براي اینکه بگیرید آن را، ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ: بگذارید ما را تا پیروي کنید شما در آمدن به خیبر و محاربه آن، یُرِیدُونَ أَنْ
یُبَدِّلُوا: میخواهند این متخلفان به این قول مبدل و متغیر گردانند، کَلامَ اللَّهِ: کلام خدا و فرمان او را که فرموده غیر اهل حدیبیه به
این حرب نرود و اخذ غنیمت ننماید، قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا: بگو اي پیغمبر ایشان را هرگز با ما بیرون نیائید، کَ ذلِکُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ:
همچنین فرموده است خدا پیش از تهیه شما براي بیرون رفتن یا پیش از آمدن ما به خیبر، فَسَ یَقُولُونَ: پس زود باشد که آنها گویند
خدا این حکم نفرموده، بَلْ
ص: 155
تَحْسُدُونَنا
: بلکه حسد میبرید شما بر ما تا در غنایم با شما شریک نباشیم.
بعد در مقام رد قول آنها فرماید که نه چنان است که متخلفان گویند، بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ: بلکه هستند که در نمییابند و فهم
نمیکنند، إِلَّا قَلِیلًا: فهمیدنی اندك که آن گمان آنهاست در امور فانیه دنیویه، چه جمیع فطانت آنها مصروف به امور دنیاست.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 16 ] ... ص : 155
قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلی قَوْمٍ أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِیعُوا یُؤْتِکُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا کَما
( تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً ( 16
بعد از آن در ذم آنها و شناعت متخلفین فرماید:
قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْرابِ: بگو مر متخلفان از عربان بادیه نشین، سَتُدْعَوْنَ إِلی قَوْمٍ: زود باشد که خوانده شوید به حرب گروهی که،
أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ: خداوندان کارزارهاي سخت شجاعت و تهور تمام باشند، تُقاتِلُونَهُمْ: مقاتله کنید با ایشان و بکشید آنان را، أَوْ
یُسْلِمُونَ: تا مسلمان شوند، یعنی ناچار است از وقوع یکی از این دو. قول صحیح آنکه مراد به داعی در این آیه حضرت رسالت
صلّی اللّه علیه و آله است که اعراب مذکوره را به غزوات شدیده و قتال اقوام شجاع و قوي امر نمود مانند حنین و طائف و موته و
تبوك و غیر آنها. بعد از آن در ترغیب و ثبات آنها فرماید: فَإِنْ تُطِیعُوا: پس اگر فرمانبرداري کنید کسی را که داعی شماست به
جهاد کفار، و اجابت قول او نمائید، یُؤْتِکُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَ ناً: بدهد خدا شما را مزدي نیکو که غنیمت است در دنیا و درجه علیاست
در بهشت، وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا: و اگر روي برگردانید و پشت کنید و قول او قبول ننمائید، کَما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ: چنانچه پشت کردید و قبول
ص: 156
ننمودید پیش از این که سفر حدیبیه باشد، یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً: عذاب نماید خدا شما را عذابی دردناك در دنیا و هم در آخرت.
چون وعید متخلفان را مسلمانان شنیدند، ترسان شده خدمت حضرت عرض کردند ما بواسطه عجز و ضعف و مرض از :« شأن نزول »
جهاد تخلف میکنیم، آیا حال ما چه باشد آیه شریفه نازل شد:
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 17 ] ... ص : 156
صفحه 116 از 314
لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ
( مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلِیماً ( 17
لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ: نیست بر نابینا بأسی و گناهی اگر از جهاد تخلف کنند، وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ: و نه بر لنگ گناهی بر
تخلف از جهاد، وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ: و نه بر بیمار گناهی بر تخلف از جهاد، زیرا اینها صاحبان آفت و از جهاد معذورند. بعد از
نزول این آیه، حضرت صاحبان عاهات را از جهاد معذور داشت. بعد از آن به جهت مبالغه در جهاد فرماید: وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ:
و هر که فرمانبرداري کند خدا و رسول او را در جهاد و اوامر و نواهی هر دو، یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ: داخل نماید او را به بهشتهائی که،
تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: جاري میشود از زیر مساکن یا زیر درختان آن نهرها، وَ مَنْ یَتَوَلَّ: و هر که روي بگرداند از فرمان خدا و
رسول در امر جهاد و غیر آن، یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلِیماً: عذاب فرماید خدا او را عذابی دردناك.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 18 ] ... ص : 156
( لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَۀَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً ( 18
ص: 157
لَقَدْ رَضِ یَ اللَّهُ: هر آینه بتحقیق خدا راضی گردید، عَنِ الْمُؤْمِنِینَ: از ایمان آوردگان اصحاب، إِذْ یُبایِعُونَکَ: زمانی را که بیعت
کردند با تو، تَحْتَ الشَّجَرَةِ: در زیر درخت ثمره، فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ: پس داند خدا آنچه در دلهاي ایشان است از خلوص نیت و
حسن عقیده در زیر درخت و وقار و صداقت نسبت به تو، فَأَنْزَلَ السَّکِینَۀَ عَلَیْهِمْ: پس نازل فرمود آنچه سبب سکونت و آرمیدن قلب
ایشان بود بر ایشان، یعنی الطافی که مقوي قلب ایشان بود از شجاعت و صلح حدیبیه و حجج داله بر غلبه آنها، وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً: و
پاداش داد ایشان را بدین بیعت فتحی نزدیک که فتح خیبر است یا مکه.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 19 ] ... ص : 157
( وَ مَغانِمَ کَثِیرَةً یَأْخُذُونَها وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً ( 19
وَ مَغانِمَ کَثِیرَةً: و غنیمتهاي بسیار از قلاع خیبر، یَأْخُذُونَها: که فرا گیرید از ملک و امتعه و نقود، یا غنایم هوازن که بعد از فتح مکه
بود، وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً: و هست غالب بر همه چیز، دانا به حکم و مصالح بندگان، پس دوستان خود را نصرت دهد بر دشمنان
و حکم فرماید به مغلوبیت دشمنان.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 20 ] ... ص : 157
( وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ وَ کَفَّ أَیْدِيَ النَّاسِ عَنْکُمْ وَ لِتَکُونَ آیَۀً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ یَهْدِیَکُمْ صِراطاً مُسْتَقِیماً ( 20
ص: 158
وَعَدَکُمُ اللَّهُ: وعده فرموده است خدا شما را اي امت، مَغانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَها: غنیمتهاي بسیار از بلاد فارس و روم و غیر آن از بلاد
شرق و غرب که خواهید گرفت آن را تا روز قیامت، فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ: پس تعجیل فرمود براي شما این را که غنیمت خیبر است،
یعنی پیش از همه غنایم به شما رسانید، وَ کَفَّ أَیْدِيَ النَّاسِ عَنْکُمْ: و باز داشت دستهاي مردمان را از شما که اهل خیبر و بنی اسد و
غطفان را ترس در دل آنها انداخت که در قلعههاي خود متقاعد شدند و بمقاتله برنیامدند. روایت است چون حضرت، قلاع خیبر را
محاصره نمود، قبیله اسدي و غطفان قصد کردند به مدینه روند و اموال مسلمانان را غارت نموده و زنان و اولاد آنها را اسیر نمایند،
حق تعالی ترس را در آنها انداخت تا به سبب آن بازگشتند و شما غنیمت را گرفتید، وَ لِتَکُونَ آیَۀً لِلْمُؤْمِنِینَ: و تا باشد آن غنیمت
صفحه 117 از 314
معجّله، آیتی براي مؤمنین بر صدق قول حضرت بر وعده فتح خیبر و غنایم آن، وَ یَهْدِیَکُمْ صِ راطاً مُسْتَقِیماً: و تا بنماید شما را راهی
راست، یعنی ثابت دارد شما را بر دین اسلام به سبب زیادتی یقین و بصیرت به صلح حدیبیه و فتح خیبر.
سال هفتم هجرت بعد از مراجعت از حدیبیه، قریب بیست روز در مدینه بودند، آنگاه فرمود مهیا شوند. با هزار و «1» : واقعه فتح خیبر
چهار صد نفر عازم خیبر شدند. جهودان چون از قصد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله آگهی یافتند، در حصارها متحصن شدند و آذوقه
فراهم نمودند. مسلمانان با آنها مقاتله، بعضی از قلعهها را فتح و قلعه قموص که سخت و محکم بود محاصره کردند، و حضرت
رسول صلی اللّه علیه و آله دردي شدید در شقیقه مبارك عارض که نمیتوانست در میدان حاضر شود، لا جرم هر روز یک نفر از
اصحاب علم گرفته و به مبارزات رفته شبانگاه فتح نکرده باز آمد یک روز ابو بکر علم را برداشت و هزیمت شده برگشت، روز
دیگر عمر علم را گرفت و هزیمت نموده، چنانکه ابن ابی الحدید
__________________________________________________
.119 / 1) شرح واقعه فتح خیبر را در بحار الانوار، ابتداي جلد 21 مطالعه فرمائید. و مجمع البیان 5 )
ص: 159
در فتح خیبر گوید: وقتی عمر برگشت حضرت فرمود:
لأعطینّ الرّایۀ غدا رجلا یحبّ اللّه و رسوله و یحبّه اللّه و رسوله یفتح اللّه علی یدیه کرّار غیر فرّار: هر آینه البته میدهم علم را فردا
بدست مردي که دوست میدارد خدا و رسول را و دوست میدارد او را خدا و رسول، او مکرّر حمله کننده بر اعداء فرار ننماینده.
اصحاب همه شب در فکر آن بودند شخص لایق این منصب که باشد، روز دیگر اصحاب جمع گشته حضرت فرمود: علی
کجاست؟ عرض کردند. او را درد چشمی است که نیروي حرکت ندارد. فرمود او را حاضر کنید، حضرت، سر علی علیه السّلام به
دامن خود نهاد و آب دهن مبارك بر چشمهاي او، فورا درد برطرف و خوب شد، پس علم را بدست او داد، امیر المؤمنین علم را
به عادت هر روز از قلعه بیرون آمده مانند پیل دمنده به میدان آمد و رجز « مرحب » ، گرفته هروله کنان تا پاي قلعه قموص رفت
خواند.
قد علمت خیبرانی مرحب شاکی السلاح بطل مجرب
حضرت امیر المؤمنین چون شیر غضبان بر وي درآمد و فرمود:
انا الذي سمتنی امی حیدره ضرغام آجام و لیث قسورة
این رجز را از حضرت شنید کلام دایه کاهنهاش بیاد آمد که گفته بود بر همه کس غالب هستی مگر آنکه نام او « مرحب » چون
حیدره باشد، اگر با او جنگ کنی کشته شوي، پس فرار کرد.
شیطان بصورت حبري ممثل شده گفت: حیدره بسیار است، از بهر چه فرار کنی. پس مرحب بازگشت و خواست پیشدستی کند
زخمی بر حضرت زند که امیر المؤمنین علیه السّلام او را مهلت نداده ذو الفقار بر سرش فرود آورد او را به خاك هلاك انداخت و
بعد از او عدهاي از شجاعان صنادید را به قتل رسانید.
یهودان فرار و به قلعه قموص گریخته و دروازه قموص را بستند، حضرت با شمشیر کشیده بپاي دروازه آمد، آن درب آهنین را
از بالاي تخت به روي تفسیر اثنا عشري، « حی بن اخطب » دختر « صفیه » گرفته حرکت داد به طوري که لرزه سختی در قلعه افتاد و
ج 12 ، ص: 160
افتاده صورتش مجروح شد، حضرت آن در را از جاي برکنده بر فراز سر برد، سپر خود نمود و ساعتی جنگ کرد. یهودان به
کرده و خود در میان خندق ایستاده لشکر از آن عبور داد، آنگاه آن در «1» بیغولهها گریختند، حضرت آن در را بر سر خندق قنطره
را چهل ذراع به پشت سر پرانید. چهل کس خواستند آن را حرکت دهند نتوانستند.
صفحه 118 از 314
تتمه: مروي است که یکی از اصحاب به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد من عجب ماندهام از قوت علی علیه السّلام،
دري را به این عظمت برکند بر سر داشته تا همه مردمان از آنجا گذشتند، آیا دست او ستون است که اصلا مضطرب و متزلزل
نمیشود؟ حضرت فرمود: تو از دستش تعجب میکنی، پایش را ملاحظه نکردي که تعجب در آن بیشتر است. چون پاي حضرت را
ملاحظه کرد گفت: یا رسول اللّه سبحان اللّه پاي او بر هوا ایستاده؟ حضرت فرمود: نه چنین است بلکه جبرئیل شهپر خود را پهن
و به دست حضرت شاه اولیاء فتح خیبر حاصل شد و غنایم را مسلمانان بدست آوردند، بقیه «2» کرده و او بر بالاي پر او ایستاده
یهود امان طلبیدند، حضرت با آنها مصالحه نمود پس زمین خیبر فییء مسلمانان شد.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 21 ] ... ص : 160
( وَ أُخْري لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً ( 21
وَ أُخْري لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها: و وعده نمود خدا غنیمتهاي دیگر که هنوز قادر نشدهاید بر آن، یا وعده فرمود شما را شهر دیگر که آن
مکه است یا بلاد دیگر، قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها: بدرستی که احاطه کرده علم خدا به آن غنایم یا به آن بلاد
__________________________________________________
1) قنطره: پل. )
. 2) تفسیر ابو الفتوح، ج 10 ص 217 ، و به این مضمون بحار الانوار ج 21 ص 26 )
ص: 161
که عن قریب بر آن دست یابید. از ابن عباس منقول است که مراد مداین فارس و روم و شام است که پیغمبر آنها را وعده داده بود
بر کنوز قیصر و کسري در زمانی که اصلا قدرت بر آن نداشتند، یا غنایم هوازن است که در حنین بدست آمد.
وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً: و هست خداي تعالی بر چیزها از فتح مداین و اعطاي غنایم و غیر آن توانا که حق تعالی به فضل
شامل را بر آن استیلا دهد.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 22 ] ... ص : 161
( وَ لَوْ قاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیا وَ لا نَصِیراً ( 22
وَ لَوْ قاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا: و اگر کارزار کردندي با شما در حدیبیه آنانکه کافر بودند از اهل مکه و صلح نکردندي، لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ: هر
آینه برگردانیدندي پشتها را، یعنی هزیمت نمودي از شما به جهت ثبوت عقیده و پشتیبانی شما با هم، ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیا وَ لا نَصِیراً:
پس نیافتندي دوستی و کارسازي که حفظ آنها نماید از ضرر و نه یاري که نصرت ایشان دهد.
تنبیه: آیه شریفه را دلالاتی است: 1- دال بر علوم غیبیه. 2- دلالت دارد بر آنکه خداوند سبحان عالم است به کیفیت آن چیزي که
در آینده وجود پیدا کند و علم الهی قبل از خلق و بعد از خلقت و زمان خلقت مساوي است بدون تفاوت. 3- اشاره است که هر چه
معدم و ممکن الوجود باشد معلوم او سبحانه باشد.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 23 ] ... ص : 161
( سُنَّۀَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّۀِ اللَّهِ تَبْدِیلًا ( 23
سُنَّۀَ اللَّهِ الَّتِی: سنت نهاده است خدا سنت نهادنی در میان شما آنچنان سنتی که، قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ: بتحقیق گذشته است پیش از این
در میان امتان
صفحه 119 از 314
ص: 162
دیگر، یعنی طریقه و عادت قدیم الهی جاري است در میان امم سالفه و لا حقه که همیشه انبیاء و اولیاي او بر دشمنان غالب باشند و
اهل طاعت منصور و اهل معصیت مخذول و مقهور شوند و چنانچه در بعض اوقات به حسب ظاهر اهل حق مغلوب شوند اولا غلبه
بر حجت با آنها باشد، و ثانیا بالمآل غلبه حق بر عالمیان هویدا خواهد شد. وَ لَنْ تَجِ دَ لِسُنَّۀِ اللَّهِ تَبْدِیلًا: و هرگز نیابی مر طریقه و
عادت خدا در نصرت انبیاء و اولیاء متغیر دادنی، یعنی هیچکس نتواند که طریقه او را متبدل سازد و عادت او را متغیر گرداند مگر
ذات سبحانی بخواهد.
زمانی که حضرت در حدیبیه نازل شدند، هشتاد نفر از اهل مکه وقت نماز صبح از کوه پائین آمدند تا اصحاب را به :« شأن نزول »
قتل رساند، اصحاب بر ایشان غالب شده همه را گرفته خدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله آوردند، حضرت ایشان را آزاد کرد تا در
حرم قتل واقع نشود مقارن این حال آیه نازل شد:
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 24 ] ... ص : 162
( وَ هُوَ الَّذِي کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّۀَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً ( 24
وَ هُوَ الَّذِي: و ذات الهی است که به فضل خود، کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ:
منع و بازداشت دستهاي کفار مکه را از شما، وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ: و بازداشت دستهاي شما را از ایشان، بِبَطْنِ مَکَّۀَ: به وادي حدیبیه، مِنْ
بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ: بعد از آنکه ظفر داد شما را و غالب ساخت بر ایشان، مراد آن هشتاد نفرند، وَ کانَ اللَّهُ: و هست خداي
تعالی، بِما تَعْمَلُونَ بَصِ یراً: به آنچه میکنید با کفار بینا و شما را بر آن جزا خواهد داد از مجادله در اول براي فرمان سید ابرار، و به
آنکه از ایشان دست باز میدارید و نمیکشید به جهت تعظیم حرمت حرم پروردگار.
ص: 163
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 25 ] ... ص : 163
هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ
( تَطَؤُهُمْ فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً ( 25
بعد از آن سبب منع مسلمانان را در این سال از مکه بیان فرماید:
هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا: ایشانند آنانکه کافر شدند به خدا و رسول، وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ: و بازداشتند شما را از دخول مسجد
الحرام و طواف کعبه معظمه و اخلال از عمره، وَ الْهَدْيَ مَعْکُوفاً: و منع کردند از شما قربانی را که آورده بودید از شتران در حالتی
که بازداشته شده بود، أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ: اینکه برسد به مکان خود که مکه است. خلاصه آنکه کفار به سبب منع شما از عمره و قربانی،
مستحق قتال شدند، لکن شما را در این سال از قتال بازداشتیم به جهت نرسیدن آسیب و ضرر به مؤمنانی که در مکهاند، وَ لَوْ لا
رِجالٌ مُؤْمِنُونَ: و اگر نبودند مردان ایمان آرنده، وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ: و زنان ایمان آورده، لَمْ تَعْلَمُوهُمْ:
که ندانید شما ایشان را و به ایمان آنها مطلع نباشید و آنها هفتاد و دو نفر مرد و زن بودند که ایمان خود را از مشرکان پنهان
میداشتند. اگر نه آن بود، أَنْ تَطَؤُهُمْ: که قدم مینهادید بر آن مؤمنان و ایشان را هلاك میکردید به سبب مقاتله با کفار، فَتُصِیبَکُمْ
مِنْهُمْ: پس میرسید شما را از جهت کشته شدن ایشان، مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ: مکروهی بدون دانائی که کشتن آنها باشد در وقت محاربه،
یعنی اگر نه به جهت آن بودي که وقت محاربه میکشتید اهل ایمان را در حالی که عالم نباشید به ایمان ایشان، هر آینه ما دست
شما را از ایشان
صفحه 120 از 314
ص: 164
کوتاه نمیکردیم و همه آنها را مغلوب مینمودیم. پس از قتال بازداشته شدید، لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ: تا داخل فرماید خداي تعالی
در رحمت و بخشایش خود، مَنْ یَشاءُ: هر که را خواهد از آنانکه اسلام قبول کردند بعد از صلح از مکه، لَوْ تَزَیَّلُوا: اگر جدا بودي
آن مؤمنان از کافران و از یکدیگر متمیز، لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ: هر آینه عذاب میکردیم آنانکه کافر شدند از اهل مکه، عَذاباً
أَلِیماً: عذابی دردناك به کشتن و اسیري و غارت، پس ما به برکت و حرمت مؤمنان آن دیار، کشتن و اسیري را از آن کفار
بازداشتیم.
حضرت صادق علیه السّلام از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده که: تفسیر این آیه را از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه
و آله سؤال نمودم، فرمود:
اگر چنانچه اولادي که در اصلاب کافرانند و علم ما به ایشان تعلق گرفته از آباي خود متمیز و متفرق بودندي، ما آنها را به عذاب
.«1» قتل معذب میساختیم
بطور اجمال- سال ششم هجرت در ماه ذي قعده حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله با چهار صد نفر براي :«2» بیان صلح حدیبیه
عمره از مسجد شجره محرم شدند، چون خبر به مشرکین رسید با هم قرار دادند که حضرت را از زیارت خانه بازدارند. حضرت در
حدیبیه نزول، بر سر چاهی که اندك آب داشت لشکرگاه نمود. آب چاه تمام، و اصحاب شکایت، حضرت تیري را فرمود به چاه
فرو کردند، آب چندان بیرون آمد که همه سیراب شدند. دو نفر از جانب قریش به حضرت عرض کردند قریش متفقند که شما را
از زیارت خانه منع کنند، فرمود:
ما براي جنگ نیامدهایم بلکه قصد عمره داریم و اگر قریش با ما جنگ کنند زیان خواهند کرد. عروه برگشت به قریش گفت به
خدا سوگند من بدرگاه کسري و نجاشی و قیصر بودم، هیچ پادشاهی نزد رعیت و سپاهش بدین عظمت و حشمت نبوده، آب دهن
او را به روي خود مسح کنند و براي ربودن آب وضوي او مردم هلاك شوند، چون امري فرماید هر یک سبقت گیرند، نزد فرمایش
او سخنها پست شود، به خدا سوگند جانها فدا کنند، اکنون امر فرماید که رشد و
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان ج 4 ص 198 )
2) صلح حدیبیه را در جلد بیستم بحار الانوار و مجمع البیان ج 5 ص 116 مطالعه فرمائید. )
ص: 165
صلاح شما در آنست. حضرت در پاي درخت سمره نشست و از اصحاب بیعت گرفت که اگر جنگ برپا شود دست باز ندارند این
را بیعۀ الرضوان نامیدند، عاقبت کار به مصالحه کشید صلح نامه نوشتند خلاصه آن آنکه ده سال میان مسلمانان و قریش محاربه
نباشد و مال و جان یکدیگر محفوظ و بلاد دیگر به زحمت سفر نکنند و مسلمانان سه روز بیشتر در مکه نمانند و اسلحه را غلاف
کنند. گروهی از این صلح دلتنگ و جمعی از خواب حضرت که به زیارت خانه رفته مشوش که چرا راست نشده. ابن الخطاب این
را از دل به زبان آورد گفت: (ما شککت فی نبوة محمد صلّی اللّه علیه و آله قط الا یوم الحدیبیۀ) به حضرت گفت ما چگونه بدین
ذلت گردن نهیم و به مصالحه راضی شویم؟! حضرت فرمود: من پیغمبر خدا و جز به امر خدا کاري نکنم. عمر گفت: تو ما را به
زیارت کعبه و عمره وعده دادي چه شد؟! حضرت فرمود: هیچ گفتم امسال این کار شود، گفت: نه، فرمود: چرا ستیزگی نمائی، در
غم مباش که به زیارت کعبه رویم و عمره گزاریم و طواف خواهیم نمود. عمر گفت: راست گفتی، از این توبه کردم و پشیمان
شدم! پس صلحنامه را تمام کردند.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 26 ] ... ص : 165
صفحه 121 از 314
إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّۀَ حَمِیَّۀَ الْجاهِلِیَّۀِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَ کِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَ ۀَ التَّقْوي وَ کانُوا
( أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً ( 26
إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا: یاد بیاور اي پیغمبر چون گردانیدند آنانکه کافر شدند، فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّۀَ: در دلهاي خود حمیت را، یعنی آن
چیزي را که دل را افروخته نماید از خشم و غضب که از تعصب و تکبر و غیرت ناشی شده
ص: 166
باشد، پس تفسیر حمیت فرماید بر طریق بدلیت، حَمِیَّۀَ الْجاهِلِیَّۀِ: درآوردند در دل خود تعصب زمان جاهلیت را که باعث فوران
غضب آنها شد و به جهت آن گفتند چون حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله پدران و برادران ما را در بدر و احد کشته، سوگند به
لات و عزي که او را در منازل خود درنیاوریم. یا چون پدران ما مطیع او نشدند ما نیز منقاد او نشویم و ایمان نیاوریم. خلاصه چون
حمیت جاهلیت را مرعی داشتند، فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ: پس نازل فرمود خداي تعالی طمأنینه و سکون خود را، یعنی آن چیزي که سبب
اطمینان بود نازل فرمود خدا، عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ: بر پیغمبر خود و بر مؤمنین تا ترك مقاتله نمودند و به مصالحه راضی
شدند، وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَۀَ التَّقْوي و لازم ساخت یعنی ثابت گردانید خداي تعالی مؤمنان را سخنی که سبب پرهیزکاري است از طغیان و
عدوان. مراد کلمه شهادت است، یا بسم اللّه الرحمن الرحیم که اهل مکه نگذاشتند که در عنوان صلحنامه نوشته شود، یا محمد
رسول اللّه را که راضی به کتابت آن نشدند. وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها: و هستند مؤمنان سزاوارتر بدان از مشرکان و از اهل آن و اولی
به آن، یعنی ایشانند که استحقاق و اهلیت این کلمه را دارند نه غیر ایشان، یا ایشان احقند به نزول سکینه یا احقند به مکه و دخول
آن از اهل آن. وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً: و هست خدا به هر چیزي دانا و از آن جمله علم او سبحانه است به بواطن سرایر آدمیان،
و لذا ذمّ مشرکان نموده به حمیت و مدح مؤمنان فرموده به انزال سکینه و لزوم کلمه که قبل گذشت.
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 27 ] ... ص : 166
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا
( فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً ( 27
ص: 167
لَقَدْ صَ دَقَ اللَّهُ: و هر آینه بتحقیق راست گردانید خداي تعالی، رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ: پیغمبر خود را آنچه دیده بود در خواب در
حالتی که متلبس بود به کرداري درست، یعنی به فرضی صحیح و حکمتی بلیغ، زیرا در آن امتحانی بود میان مؤمن مخلص و منافق
و به سبب آن اهل ایمان و نفاق از هم ممتاز شدند.
لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ: (جواب قسم محذوف) هر آینه به خدا قسم که البته داخل شوید مسجد الحرام را، إِنْ شاءَ اللَّهُ: اگر خواسته
باشد خدا.
بیان: تعلق وعده دخول به مشیت خداي تعالی:
-1 به جهت تعلیم بندگان است تا در عادت خود متأدب به آداب سنن الهی شده متکلم به این کلمه شوند، یعنی به (ان شاء اللّه)
چنانچه از ابن عباس منقول است که حق سبحانه آن چیزي را که عالم است به وقوع آن معلق به این کلمه ساخته تا بندگان آن
.«1» چیزي را که علم به آن ندارند به (ان شاء اللّه) معلق سازند
مسجد الحرام داخل میشدید بیمانعی.
آمِنِینَ: درآیید در مسجد الحرام در حالی که ایمن باشید از شرّ دشمنان، مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ: در حالی که تراشندگان باشید
صفحه 122 از 314
سر خود را و تقصیر کنندگان که موي یا ناخن خود را چیده باشید. مراد تخییر است نه جمع هر دو که هم سر بتراشند و هم موي یا
ناخن بگیرند. و احکام آن در مناسک مذکور است. لا تَخافُونَ: در حالتی که نترسید از هیچکس، فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا: پس داند خدا
آنچه ندانید از حکمت و مصلحت در صلح حدیبیه و تأخیر عمره تا سال آینده و تقدیم و تأخیر و فتح خیبر، فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ:
پس قرار داد براي شما پیش از این یعنی قبل از دخول شما در مسجد الحرام، فَتْحاً قَرِیباً: فتحی نزدیک که فتح خیبر است تا اهل
ایمان به آن مسرور شوند تا زمان فتح مکه رسد.
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 5 ص 126 )
ص: 168
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 28 ] ... ص : 168
( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً ( 28
بعد از آن به جهت تأکید غلبه مؤمنان بر مشرکان و ظهور دین اسلام بر سایر ادیان فرماید:
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ: ذات الهی ذاتی است که فرستاد پیغمبر خود را، بِالْهُدي به چیزي که هدایت کننده بندگان است از حجج
واضحه و ادلّه ساطعه و معجزات باهره، وَ دِینِ الْحَقِّ: و به دین حق درست و راست که دین اسلام و احکام آن [است ، لِیُظْهِرَهُ عَلَی
الدِّینِ کُلِّهِ: تا غالب گرداند دین اسلام را بر همه دینها تماما زیرا دین اسلام و احکام آن ادیان سابقه را منسوخ و بعد از آن دینی از
جانب خدا نخواهد آمد تا انقراض عالم. وَ کَفی بِاللَّهِ شَ هِیداً: و کافی و بس است خداي تعالی در حالتی که گواه و شاهد است بر
آن و آنچه وعده داده از غلبه دین اسلام، یا شاهد است بر نبوت پیغمبر خود به اظهار معجزات.
تنبیه: به نص آیه شریفه خداي تعالی وعده فرموده که دیانت اسلام و قرآن بر تمام ادیان غالب و سایر مذاهب بکلی از عالم محو
وعده الهی تخلف پذیر نیست، پس البته «1» ( گرداند، و این قسمت تا زمان ما واقع نشده و به صریح آیه (إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ
واقع خواهد شد و آن زمان ظهور مهدي موعود حضرت حجۀ بن الحسن عجل اللّه فرجه الشریف میباشد که دین اسلام شرق و
غرب عالم را فرا گیرد و کفر و شرك و زندقه و فساد از عالم بکلی محو گردد چنانچه احادیث بسیار وارد شده از جمله:
1 -
ی
ل
ا
م
ا
ق
و
د
ص
-
ل
ا
ق
ل
و
س
ر
ه
لّ ل
ا
ی
لّ ص
ه
لّ ل
ا
ه
ی
ل
ع
و
ه
ل
آ
و
ل
م
ل
ق
ب
ی
ن
م
ا
ی
ن
د
ل
ا
__________________________________________________
. 1) آل عمران/ 9، رعد/ 31 )
ص: 169
الا یوم واحد لطول اللّه ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدي اسمه اسمی کنیته کنیتی یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و
فرمود رسول خدا صلی اللّه علیه و آله: اگر باقی نماند از دنیا مگر یکروز، هر آینه طولانی فرماید خدا آن روز را تا اینکه .«1» جورا
بیرون آید مردي از اولاد من، اسم او اسم من، کنیه او کنیه من پر کند زمین را قسط و عدل بعد از آنکه پر شده باشد از ظلم و جور.
-2 ینابیع المودة- جابر بن عبد اللّه روایت نموده از حضرت رسالت صلی اللّه علیه و آله فرمود: المهدي من ولدي اسمه اسمی و
کنیته کنیتی اشبه الناس بیخلقا و خلقا یکون له غیبۀ و حیرة یضل فیها الامم یقبل کالشهاب الثاقب یملأ الارض قسطا و عدلا کما
ملئت جورا و ظلما. فرمود: مهدي از اولاد من، اسم او اسم من، کنیه او کنیه من، شبیهترین مردم است به من از حیث خلق و خلق،
میباشد براي او غیبت و حیرت، گمراه شوند در آن مدت غیبت جماعت بسیار، رو میآورد و ظاهر شود مانند شهاب ثاقب، پر
میکند زمین را قسط و عدل چنانچه پر شده باشد جور و ظلم.
صفحه 123 از 314
-3 غایۀ المرام- ابن عباس روایت نموده که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: بدرستی که اوصیاي من و حجج خدا بر خلق
بعد از من دوازده نفرند اول آنها برادر من و آخر آنها پسر من. عرض شد: کیست برادر تو؟
فرمود: علی علیه السّلام. عرض شد: کیست پسر تو؟ فرمود: مهدي (عجل اللّه فرجه) پر میکند زمین را قسط و عدل بعد از آنکه پر
.«2» شده باشد ظلم و جور
[سوره الفتح ( 48 ): آیه 29 ] ... ص : 169
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ
مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوي عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ
( بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً ( 29
__________________________________________________
. 1) به این مضمون بحار الانوار ج 51 ص 75 و 74 روایات 26 و 27 و ینابیع المودة ص 426 )
. 2) غایۀ المرام، سید هاشم بحرانی- باب 24 ص 195 روایت 40 )
ص: 170
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ: (جملهاي است مبین مشهودیت) یعنی کافی است خدا شاهد که حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله فرستاده رسول
خدا، وَ الَّذِینَ مَعَهُ: و آن کسانی که با اویند از اهل ایمان، أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ: سخت دل و غلیظند بر کافران، رُحَماءُ بَیْنَهُمْ: مهربان و
حسن بصري گفته: تشدد و غیظ آنها «1» ( مشفق میان یکدیگر چنانچه در آیه دیگر فرماید (أَذِلَّۀٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ
نسبت به کافران بر وجهی بود که لباسهاي خود را از ایشان نگاه داشتی تا جامهها و بدنهاي ایشان بدان نرسد، و رأفت و مهربانی
ایشان نسبت به مسلمانان به مثابهاي بود که چون یکدیگر را دیدي سلام نمودي و مصافحه و معانقه کردي.
تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً: میبینی اي بیننده ایشان را رکوع کنندگان و سجود کنندگان به جهت اشتغال آنها به نماز در اکثر اوقات،
فَضْ لًا مِنَ اللَّهِ: فضیلتی از جانب خداي تعالی و مزیت ثواب، وَ رِضْواناً: و ،«2» [ [یبتغون: ... یعنی میبینی مؤمنان را که میطلبند
خشنودي او در جمیع حالات. مراد آنکه طاعت ایشان براي قرب و رضاي الهی است بدون شایبه ریا و عجب و سمعه. سِیماهُمْ فِی
وُجُوهِهِمْ: علامت ایشان در رويهاي ایشان است، یعنی علامت در پیشانی آنها ظاهر و هویداست، مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ: از اثر و نشانه
سجده کردن.
__________________________________________________
. 1) مائده آیه 54 )
2) قسمت داخل کروشه از تفسیر منهج الصادقین ج 8، ص 396 نقل گردیده است. )
ص: 171
از اثر و نشانه سجده کردن.
ابن عباس گفته مراد از سیماي وجه، نوري باشد که در قیامت در پیشانی ایشان ظاهر باشد و به این علامت بدانند که او اهل سجود
.«1» است
.«2» از شهر بن حوشب نقل شده که محل سجده اهل ایمان در عرصات مانند ماه شب چهارده تابان باشد
نزد بعضی مراد نماز شب است زیرا بسیاري نماز شب، مستمر نوري است که در روز به صورت ظاهر شود، چنانچه از حضرت
هر که بسیار باشد نماز او شب، نیکو گردد :«3» پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله مروي است: من کثر صلاته باللیل حسن وجهه بالنهار
صفحه 124 از 314
صورت او در روز.
ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ: این وصف عجیب ایشان که مذکور شد، صفت ایشان است در کتاب تورات حضرت موسی علیه السّلام، وَ
مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ: و صفت ایشان است در کتاب انجیل حضرت عیسی علیه السّلام، کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ: مانند زرعی کاشته که در
اول حال بیرون آورد ساقههاي خرد که در نهایت باریکی و ضعیفی است، فَآزَرَهُ: پس معاونت دهد و قوي و نیرومند گرداند آن را،
فَاسْتَغْلَظَ: پس غلیظ و ضخیم شود، فَاسْتَوي عَلی سُوقِهِ:
پس راست بایستد بر ساق و اصول خود، یعنی آن گیاه ضعیف و نحیف بتدریج نشو و نما یابد بر وجهی که قوي و تناور گردد که،
یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ: به شگفت آرد زارعان را به جسامت و قوت خود و حسن منظر.
وجه تمثیل: 1- بیان حال حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله با اصحاب است، یعنی چنانکه دانه مزروع در اول حال شاخههاي
ضعیف و نحیف از او پیدا میشود بتدریج تربیت و رشد نماید تا که قوي و جسیم میشود و سبب تعجب زارعان میگردد، همچنین
حضرت رسالت و اصحاب او در بدایت حال در نهایت ضعف بودند بعد از آن بر سبیل تدریج قوت، تا که قوت تمام گرفته بر
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 5 ص 127 )
[...] . 2) مجمع البیان ج 5 ص 127 )
3) منهج الصادقین، ج 8، ص 397 . و در تهذیب شیخ طوسی ج 2 ص 119 روایت 217 چنین از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) نقل )
شده: من صلی باللیل حسن وجهه بالنهار.
ص: 172
جمیع عالمیان فائق آمدند و سبب تعجب مردمان شدند.
-2 مثل براي خود آن حضرت بخاصه به همان تقریر.
-3 تمثیل اصحاب آن حضرت به همان بیان.
-4 تمثیل دین اسلام که در اول مرتبه در کمال ضعف بود، بعد بتدریج به جهت کثرت اهل ایمان و شوکت و قوت ایشان بر سایر
ادیان فائق آید، همچنانکه دانه در اول در نهایت حقارت و بتدریج نشو و نما مییابد و شاخهها از او پیدا میشود تا آنکه بلند و
پایدار میگردد.
حاصل آنکه حق سبحانه براي ایمان و دین اسلام این تشبیه فرمود، لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ: تا به خشم آورد به ایشان کافران را، وَعَدَ اللَّهُ
الَّذِینَ آمَنُوا: وعده فرمود خداي تعالی آنانکه ایمان آورند به خدا و رسول، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ: و بجا آورند کارهاي شایسته از
ایشان، یعنی از آنانکه مذکور شدند، مَغْفِرَةً: آمرزش گناهان، وَ أَجْراً عَظِیماً: و مزدي بزرگ و بیپایان.
تنبیه: آیه شریفه اشعار است به آنکه آنانکه معیّت حقیقیّه دارند با وجود مقدس حضرت محمدي صلّی اللّه علیه و آله داراي صفات
خاصه باشند: 1- نهایت غلظت و شدت نسبت به کفار. 2- رحمت و رأفت بین یکدیگر از مؤمنان. 3- بسیاري نماز. 4- طالب فضل
و رضوان سبحانی. 5- آثار علامت سجده در صورت آنان. 6- ایمان به معتقدات حقه ایمانیه. 7- بجا آورنده کارهاي شایسته و
پسندیده متصفین به اوصاف مذکوره را در پایان وعده مغفرت و اجر عظیم خداوند عظیم مرحمت فرموده.
ص: